-تفريح مرگ آفرين
دود قليان را با حسرت به درون ريههايش ميفرستد. كرختي سكرآوري سرتاپاي وجودش را فرا ميگيرد. حلقههاي خاكستري رنگ دود كه در هوا پراكنده ميشود، سرش به دوران ميافتد، زهرخند تلخ ديگران را كه ميبيند. دود را عميقتر ميبلعد تا روياهايش رنگينتر شود
اهريمن اعتياد، دل بيتابش را به تپش انداخته است، ذهن ملولش صداها، شخصيتها، ماجراها، اندوهها، شكستها و كاميابيها را مرور ميكند. نگاهش به لهيب سرخ در حصار بلورين آب خير