-كاش باور نمي كردم
چاوشان
آهسته و آرام كنار مسجد همچون ديگران در زير چادر سياهش گريه مي كرد. در شب هاي قدر كه مانند ديگران به مسجد رفته بودم، او هم آن جا بود.
همان شب اول توجه مرا به خود جلب كرد. چهره زرد رنگ و تن ضعيف او حتي ناي برداشتن يك قدم را هم نداشت اما هر سه شب آمده بود و لحظه اي آرام و قرار نداشت.
شب آخر وقتي وارد مسجد شدم، بي اختيار به دنبال او گشتم، همان جايي كه دو شب قبل نشسته بود، پيدايش كردم. آرامش ظاهري او، گريه هاي سوزناكش، مرا بر آن داشت كنارش بنشينم تا شايد از حال و هواي او من هم فيضي ببرم.
وقتي كنارش نشستم آهسته سلام
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان