-سفر به قبله
... دل توي دلم نبود، سوار اتوبوس شديم تا بريم به سمت مسجدالحرام، شهر مكه درست وسط كوه ها بود. وقتي به مسجدالحرام رسيديم بايد از در ورودي صفا و مروه وارد مي شديم، نفسم به شماره افتاده بود ... قلبم به شدت مي تپيد ... تمام بدنم مي لرزيد ... هر قدمي كه بر مي داشتم، احساس مي كردم كه ديگه ناي رفتن ندارم ... بالاخره به در منتهي به كعبه رسيديم ... روحاني كاروانمون گفت: سرهاتون رو بيندازين پايين! اما من دلم طاقت نياورد و زير چشمي نگاهي به كعبه انداختم ... واي خداي من ... چه عظمتي ... واقعا زبانم از بيان احساساتم قاصر است ... بدون لحظه اي تأمل اشك هام سرازير شد و ناخودآگاه به سجده افت
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان