-سينما - يكي آن بالا مرا دوست دارد
سينما - يكي آن بالا مرا دوست دارد
محسن آزرم: نظير خويش بنَگذاشتند و بُگذشتند/ خداي عزوَجَل جُمله را بيامُرزاد (حضرتِ حافظ) «وقتي به خرمشهر رسيديم، هنوز خونينشهر نشده بود. شهر، هنوز سرِپا بود؛ اگرچه دشمن خود را تا پُشتِ صددستگاه جلو كشيده بود. يك دوربينِ ميني اكلر داشتيم و يك ضبطصوتِ ناگرا و خرتوپرتهايِ ديگري كه اين مجموعه را كامل ميكرد. هم كارگردان و هم صدابردار خودِ من بودم و جز فيلمبردار، فقط يكنف