-پيله تنهايى
[فرناز قلعه دار ]
صداى گريه هاى بى امان نوزاد خواب را از چشمان زن جوان ربوده بود. صدا از انتهاى كوچه به گوش مى رسيد. هر چه با خودش فكر كرد يادش نيامد كه به تازگى همسايه اى صاحب فرزند شده باشد. با دقت و كنجكاوى وارد كوچه شده هر چه جلو مى رفت صدا نزديكتر مى شد.
به شمشادهاى انتهاى كوچه كه رسيد در جا خشكش زد. نوزاد يك روزه اى ميان تكه پارچه اى صورتى پيچيده شده و در ميان درختان باغچه رها شده بود. همين كه بى اختيار خم شد و نوزاد را در آغوش گرفت، تنش لرزيد. به اطراف نگاهى كرد اما كسى آنجا نبود. از خودش پرسيد: «راستى چگونه بعضى آدم ها دلشان مى آيد طفل بيچاره و معص
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان