- شقایق گفت با خنده نه تب دارم، نه بیمارم
اگر سرخم چنان آتش، حدیث دیگری دارم
گلی بودم به صحرایی، نه با این رنگ و زیبایی
نبودم آن زمان هرگز، نشان عشق و شیدایی
یکی از روزهایی، که زمین تب دار و سوزان بود
و صحرا در عطش می سوخت، تمام غنچهها تشنه
و من بیتاب و خشکیده، تنم در آتشی میسوخت
ز ره آمد یکی خسته، به پایش خار بنشسته
و عشق از چهرهاش پیدای پیدا بود
ز آنچه زیر لب میگفت، شنیدم، سخت شیدا بود
نمی دانم چه بیماری به جان دلبرش
افتاده بود، اما ط
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان