- مرد جوانی از دانشگاه فارغ التحصیل شد . ماه ها بود که ماشین اسپرت زیبایی در یک نمایشگاه به سختی توجه اش را جلب کرده بود واز ته دل آرزو میکرد که روزی صاحب آن ماشین شود .مرد جوان از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ التحصیلی آن ماشین را برایش بخرد .او می دانست که پدر توانایی خرید آن را دارد. بالاخره روز فارغ التحصیلی فرا رسید وپدرش اورا به اتاق مطالعه خصوصی اش فرا خواند و به او گفت:من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نهایت شاد ومغرور هستم و تو را بیش از هر کس دیگری در دنیا دوست دارم .سپس یک جعبه به دست او داد . سر با کنجکاوی ولی ناامیدی جعبه را باز کرد و یک کتاب آسمانی در آن یافت که اسم او بر روی آن
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان