- ابوسعید خدری گفت: در یكی از سفرها با یارانی چند با هم به سفر میرفتیم، در بین راه به قبیلهای از قبایل عرب رسیدیم، در نزدیكی آن قبیله فرود آمدیم تا خستگی سفر به در كنیم، آن قبیله توجهی و عنایتی و مراعاتی و مواساتی به ما نكردند، طولی نكشید كه سر و صدایی بین آن قبیله بلند شد و تنی چند از آن قبیله به سوی ما آمدند و گفتند كه بزرگ ما را مار گزیده است اگر در بین شما كسی هست تا بیاید و سیّد ما را شفا دهد.
همراهان گفتند: ما به شفا دادن به سیّد شما آشناییم اما چون شما به ما لطفی و توجهی نكردید، لذا ما با گرفتن حق الزّحمه به سیّد شما شفا میدهیم قاصدان قبیله گفتند كه یك گله گوسفند به شما خواهیم
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان