- قسمت اول
اتومبیل جاگوار قهوه ای روشن زیر ذرات برفی که چرخ زنان بدست تازیانه باد به اطراف پراکنده میشد بسرعت سربالایی جاده دربند را می پیمود و جوانی که خود اتومبیل را میراند غرق در سکوت بود .
مرد مو فری که موهایی سپید، قدی بلند و چشمانی دقیق و پردرخشش داشت و آثار نجابت بزرگ منشانه ای در سیمایش به چشم می خورد سکوت را شکست و گفت :
- امشب خیلی غمگین هستید من هرگز شما را تا این اندازه اندوهگین ندیده بودم .
و مرد جوان بدون اینکه جواب بدهد سمجانه سکوت را حفظ کرد . اتومبیل جاگوار به طرف هتل دربند پیچید و درست مقابل در ورودی هتل توقف کرد ، دربان هتل بلافاصله جلو پرید و
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان