- پنجره باز است
گوئیا این کوچه می پیچد به خود از درد.
نه فغان های سگی ولگرد،
نه طنین افکن، صفیر آشنای گزمه ای بیدار.
کوچه - چون اندیشه هایم - در سیاهی غرق.
من نمی دانم چرا در آن نمی روید
بوته تک سرفه های قحبه ای بیمار
ساقه آواز ناهنجار یک شبگرد.
مرد ماهیگیر
امشب خواب می بیند که؛ در دریاست.
مرد زارع پابه پای گاو خود در مزرعه تنهاست
دختر همسایه؛ شاید در برِ شهزاده ای زیباست.
راهزن بر تپه ای در انتظار عابری گمراه.
مرد چوپان با
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان