- مردی كه همسنّ و سال من بود و موی سر و رویش در هم آمیخته بود، روی میز نشسته بود. او گاهگاهی جاروی دستهداری را، كه توی دستش بود، به جای گیتار و زمانی نیز میكروفون به كار میبرد. اهالی قصبه هم كه توی قهوهخانه نشسته بودند؛ داشتند از خنده رودهبُر میشدند.
دیوانه، همچنان كه داشت ترانهای را میخواند، دسته جارو را یك بار به جلو و بار دیگر به عقب میبرد و صداهای عجیب و غریبی از خودش درمیآورد. سپس سرِ دستة جارو را به دهان نزدیك میكرد و آواز میخواند. او از یك طرف پیچ و تابی به كمرش میداد و از طرف دیگر شانههایش را بالا و پایین میانداخت و داد میزد: «دَهَرولَه. دَم دَم رولَه...»
جم
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان