- آستین مانتوهای یک رنگمان را بالا می زدیم. شلوارهایمان را می بردیم می دادیم مادر هایمان تنگ کنند، روز بعدش هم پشت نیمکت ها درز پاچه های شلوار را جر می دادیم. در حد یکی دو سانت، که روی کفش معلوم باشد. سر کلاس، آدامسی را که توی روی معلم نمی شد جوید، دو ساعت گوشه ی لپمان قایم می کردیم. خطرناک ترین چیزها توی کیف هایمان پیدا می شد؛ دفتر خاطرات، شماره تلفن پسرها، عکس تولد دخترخاله ی بزرگترمان، بند و موچین... چیزهایی که هیچوقت توی مدرسه به دردمان نمی خورد و راه به راه ازمان می گرفتندشان، اما به کوله پشتی مان وزن دیگری می داد که با سرویس سوار نشدن و پیاده توی خیابان راه افتادن جور در می آمد. با ترکیب
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان