- عشق هاي تلخ.................
سال دوم دانشكده بودم ، رشته ي حقوق مي خوندم . دختر خوب و مؤدبي بودم ، سرم تو لاك خودم بود و با كسي كاري نداشتم ، كمتر با بچه ها بگو بخند داشتيم ، جز با يه نفر، شادي رو ميگم ، سال اولي كه اومده بودم باهاش آشنا شدم ، يه دختر روستايي ، از خطه ي خونگرم مردم جنوب ؛ دختر خوب و شاد و درعين حال شيطوني بود ، خيلي با پسرا مي چرخيد نه اينكه منظوري داشته باشه ، نه!!! ،فقط با پسرا راحت تر بود ، خيلي سر به سر پسرا ميزاشت بعدشم مي اومد پيش من قضيه ها رو مو به مو تعريف ميكرد و كلي مي خنديد منم هي اخم ميكردم كه شادي جون خوب نيست اين كارا ، دست بردار، آخرش يه بار چشماتو وا مي
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان