- نقاش ناشی
توی اتاق توپ بازی می کردم. یک توپ کوچک برداشته بودم و آن را با چوب به این طرف و آن طرف می زدم.
توپ به آینه خورد و آن را شکست. این آینه ای بود که بابام جلو آن لباسش را می پوشید و مرتب می کرد.
خیلی دلم سوخت. نشستم و فکر کردم که جواب بابام را چه بدهم ! رفتم و یک صندلی آوردم. روی صندلی رفتم و بقیه آینه را هم شکستم. تکه های آینه شکسته را جمع کردم و بردم و دور ریختم. آن وقت رفتم و رنگ و قلم مو آوردم وشکل بابام را، جای آینه شکسته. نقاشی کردم.
بابام آمد تا جلو آینه کراواتش را ببندد. او کراوات زده بود، ولی من برایش پاپیون کشیده بودم.
چاره ای نداشتم، ج
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان