-جمعه به ياد ماندني
با بچه هاي مسجد قرار گذاشته بوديم قبل از اين كه ماه رمضان بيايد دستي به سر و روي مسجد بكشيم. بالاخره تصميم گرفتيم كه جمعه صبح زود به مسجد برويم.
جمعه صبح از خواب بلند شدم و روانه مسجد شدم. بچه ها زودتر از من رسيده بودند و داشتند حياط مسجد را تميز مي كردند. من هم به جمع بچه ها پيوستم و با هم شروع به تميز كردن مسجد كرديم.
در حال تميز كردن حياط چشممان به كيسه سيماني افتاد كه گوشه اي ولو شده بود. با دوستم تصميم گرفتيم كه گوشه هاي حياط را سيماني كنيم تا علف هاي هرز بيرون نيايد.
چادرهايمان را به پشتمان بستيم و ظرفي پيدا كرديم و شروع به ريختن سيمان در ظرف ك
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان