-آهِ پدر
[فرناز قلعه دار]
پيرمرد در حالى كه به سختى نفس مى كشيد قامت خميده اش را به آرامى صاف كرد و بعد هم آه بلند و عميقى كشيد. با دستمال پارچه اى رنگ و رو رفته اش قطره هاى اشك را از پهناى صورتش پاك كرد.
اجازه گرفت و روى صندلى نشست، با كلمات بريده بريده و صدايى كه به سختى شنيده مى شد، گفت: «آقاى قاضى امروز به اينجا آمده ام تا اعتراف تلخى در حضور شما به زبان بياورم. امروز سه ماه است كه پسرم را به جرم سرقت و تهديد به قتل دستگير كرده و او را به زندان انداخته ايد. در اين مدت به سراغش نيامدم چون با خودم مى گفتم سزاى افراد نااهل و خلافكار همين است. اما ديشب اتفاقى افتاد كه از نارا
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان