-دوستان ناباب ، بازيگران خوش نقاب گرداب زندگي
رنگ و روي زرد و چشمان گود افتاده، لباسهايي نامرتب با لبهايي كه سياهي آنان نشان از غبار گرفته كشيدن مرتب سيگار داشت ، توجه همه را به خود جلب مي كرد.
دندانهايي زرد و بد رنگ و دهاني كه هر بار باز مي شد تا خاطره مرداب را و گرفتاري در چنگال ديو اعتياد را بازگو كند، بوي بد تعفن از آن خارج مي شد.
تازه وارد خوابگاه دانشجويي شده بودم هنوز سرمست از قبولي در رشته مورد علاقه ام و افتخاري كه براي خانوا