- سرخی دستکشهات با این تندی که پیش چشمهام میروند و میآیند، مثل سنجاقک جوانی میمانند که یک دم از بالزدن توی صورت زمخت من دست برنمیدارند. پشت بالبال زدنشان چشمهای تو را نگاه میکنم که پر زور و مطمئن، به چپ و راست میروی و نمیگذاری سنجاقکات آرام بگیرد. اما میبینی که؛ من فقط سرم به عقب میرود و برمیگردد، و پاهام یک قدم هم عقب نمینشینند، همانطور که پیش از این و پیشترها ننشستند؛ و دستکشهات هر وقت که روی صورتام میآیند، پوست و گوشت و استخوانام را فقط چغرتر میکنند.
این غیظ چشمهات و این بیتابی جوان پاهات را دوست دارم؛ و این مشتهات را که بالا و پایین صورتام فرو میروند
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان