- نه دیگر تنها نبود. تنها نبود چون یک عمر التماس چیزی را می کرد که سالهاست حق خود می داند. یک هفته است که دیگر همه چیز را تازه می بیند. تازه همچون پوست کبره بسته ای که روشور سادگی به لطافتش رسانده. او روحش تازه شده بود . یک هفته ای هست که از تنهایی وهم آلود و سکوت ملال آور اتاقهای چهار دیواری تیره و سیاهش رهایی پیدا کرده. و خوب می دانست که تنها همین هفت روز است که می تواند بماند. می تواند باشد چون با خودش حسرت روزهایی را بر شانه های خسته و رنجورش حمل می کرد که در پس وسوسه ای کیف آلود به نهایت تاریکی رسیده بود. تا پیش از این تنها مز مزه ی دهانش تک محور ارتباطی ای بود که می توانست نامه های وکیوم
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان