- کیانا!مادر!این کار در شأن تو نیست...
دیگر نمی توانستم حرف های مادرم را که هنوز در دنیای فانتزی ها زندگی می کرد بشنوم و دم بر نیاورم،عصبانی غریدم:
-کدوم شأن مادر من؟ اون شأنی که مد نظر شماست با خودکشی پدر ضعیف ایمانمون پرید.
مادر که سعی می کرد ظاهرش را حفظ کند،لبخند ملایمی بر لب نشاند و گفت: دخترم باز هم نمی تونم اجازه بدم بری و به عنوان پرستار تو خونه ای که معلوم نیست چه جور آدمایی اونجا زندگی می کنن و چطوربرخوردی باها ت می کنن کار کنی!
بغض داشت خفه ام می کرد، این اواخر با هر تلنگری اشکم در می آمد.با صدای لرزانی گفتم:
-ناچارم مادر من! کجا به یه دانشجوی سال سوم با
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان