- شقایق گفت :با خنده نه تبدارم ، نه بیمارم ... گر سرخم ،چنان آتش حدیث دیگری دارم ... گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی ... نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی
یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود
و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه
ومن بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت
ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته
و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود
ز آنچه زیر لب می گفت: شنیدم سخت شیدا بود
نمی دانم چه بیماری به جان دلبرش
افتاده بود- اما طبیبان گفته بودندش
اگر یک شاخه گل آرد ازآن نو
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان