- با گوشه ی انگشت اشاره اشک هایم را پاک می کنم
می خندم
می نویسم:
یک کوچه باغ کم عبور . یک عصر مطبوع تابستان. پر از عطر و رنگ و حادثه
بغض می کنم
یاد نگاه آخرت می افتم
سری که به زیر انداختی
اشک هایم بی اراده می ریزند
با گوشه ی انگشت شست دست راست می گیرمشان
چشمانم را می بندم و باز می کنم
لبخندی کنار لبهایم می کارم
دوباره به برگه خیره می شوم و ادامه می دهم
کوچه باغی که تو را می طلبد.فقط! آن قدر باریک می شود که شانه هایمان به اصطکاک اجباری تن دهن
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان