- غروبى ديگر به قادسيه رسيديم.
كاروان در كاروانسرايى بزرگ و قديمى از حركت باز ايستاد. مسافران خستهاز چارپايان فرود آمدند و بارها بر زمين نهادند. من نيز پياده شدم و باراندكم را كنجى گذاردم.
كاروانسرا پر از مسافر بود. گروهى سر بر بارهاشان نهاده، خفته بودند; دستهاى پيرامون چاه سر وصورت مىشستند; برخى نماز مىخواندند; گروهى گرم گفتگو بودند و تعدادى بهچارپايانشان مىرسيدند.
سمت چاه رفتم، دلوى آب كشيدم، سر و صورت شستم. آب نوشيدم و به سوىدوستانم حركت كردم.
در اين لحظه جوانى نحيف، زيبا و گندمگون توجهام را جلب كرد. همهمه بسياربود; هر مسافرى بارى همراه داشت، ولى او با جامه پ
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان