- خدا گفت: زمين سردش است. چه كسي مي تواند زمين را گرم كند؟
خدا گفت: زمين سردش است. چه كسي مي تواند زمين را گرم كند؟
ليلي گفت: من.
خدا شعله اي به او داد . ليلي شعله را توي سينه اش گذاشت...
سينه اش آتش گرفت . خدا لبخند زد ، ليلي هم.
خدا گفت: شعله را خرج كن . زمينم را به آتش بكش .
ليلي خود را به آتش كشيد، گر گرفت...
اما مي ترسيد آتشش تمام شود . چيزي از خدا خواست...
خدا اجابت كرد...
مجنون سررسيد و هيزم آتش ليلي شد.
آتش زبانه كشيد ، ماند ، زمين خدا گرم شد...
خدا گفت: اگر ليلي نبود ، زمين من هميشه سردش بود...
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان