- دیوانه عاشق
پسر جوون رفت سر همون چشمه اي که بار اول دختر رو ديده بود.
و با خودش زمزمه کرد : آحه چرا رفتي شهر؟ مي دوني که حتي من طاقت چند روز دوريت رو ندارم
و در همون لحظه از تعجب حشکش زد وقتي ديد که تصوير دخترک روی آب چشمه ظاهر شد و گفت: آخه ديگه دوستت نداشتم!
پسر های های گريه کرد.
اما دستي از پشت روی شونه هاش احساس کرد و وقتي برگشت ديد که دخترک درست بالای سرش رو تخته سنگي نشسته و مي گه عزيزم شوخي کردم باهات من.
و پسرک يه دنيا شاد شد.
و پاشد و به شوخي آروم با دستش زد پس کله دختر و گفت : ديگه با من از اي
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان