-
کلامی از دل
نگاهت را می دوزی به لبانش .. دستهایت مثل کوره ی آتش داغ شده اند .. قلبت از شدت تپش بی هوا می زند ، بی آنکه بداند درونت چه غوغایی است. گوش جان سپردی به حرفهایش و می خواهی انچه را بشنوی که دلت می خواهد ، می خواهی آنچه را بشنوی که سالهاست آرزویش را در سینه داری .
بالاخره غنچه ی لبانش از هم می شکفد و کلام جاری می شود . خوب گوش می دهی خوب .. اما آنچه را که می خواهی و آرزویش را در سرمی پروراندی را نمی شنوی !!! یهو یخ می کنی .. نگاهت دیگر خیره به لبانش نیست ، خیره شدی به چشمهایش ... اشک است که پلک هایت را سنگین می کند .. اما تو نمی گذاری که جاری شو
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان