-
امروز صبح که ازخواب بیدار شدی، نگاهت می کردم، امیدوار بودم که با من حرف بزنی،حتی برای چند کلمه، نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد،ازمن تشکر کنی، امامتوجه شدم که خیلی مشغولی، مشغول انتخاب لباسی که میخواستی بپوشی، وقتی داشتی این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی فکر میکردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی و به من بگویی: “سلام” اما توخیلی مشغول بودی، یک بار مجبور شدی منتظر شوی و برای مدت یک ربع کارینداشتی جز آنکه روی یک صندلی بنشینی، بعد دیدمتکه از جا پریدی، خیال کردم می خواهی چیزی را به من بگویی، اما تو به طرف تلفندویدی و در عوض به دوستت تلفن کرد
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان