-
مورچه بی دقت
آن شب برف سنگيني باريده بود . همه جا سرد بود .
موچي ( مورچه كوچولو ) و فيلو ( فيل كوچولو ) در خانه خوابيده بودند . بخاري كوچك آنها روشن بود اما نمي توانست همه خانه را گرم كند .
موچي گفت : " بايد يك فكري بكنيم كه خانه را گرم كنيم .
و بعد گفت : " يك فكر حسابي دارم . ما مي توانيم تمام شعله هاي اجاق گاز را روشن كنيم تا خانه گرم شود ."
فيلو گفت
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان