- وقتي كه حواس دلم جمع نبود...به آغازي كه پايون نداشت سرم گرم بود...فكرميكردم حالاكه خوشم خوشبختي ميشه پيشكشم... روزا زير تابش آفتابُ شبا زير نور مهتاب تا اَبد سرخوشم... حتي بعضي وقتا به ياد كودكيهام مي افتادم و باتو تا 1000ميشمردم تا پيدات كنم...! هِه چه ساده و خوشخيالم من! كه ميشه تو رو پيدا كرد كه نه تا 1000 تا همون 10تاي اول رفتي و گمت كردم آسون... حالا ديگه از قشنگترين بازي بچگيمم بدم مياد...! حالا ديگه هيچوقت چشم نميذارم حتي تو خواب ، شب و روزم شده كابوس بيداري...! با خودم گفتم اين چشو اينقدر به راهت تلف ميكنم شايد يه روز يادت بياد كه من چشم گذاشتم...!!! يا شايدم تو اين بازي لعنتي رو خيل
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان