- یک ساعت پیش با شوهرم در مورد مسافرت صحبت می کردیم گفت تصمیم داره پدر و مادرش را هم دعوت کنه که با ما بیان
اما من اصلا دوست ندارم با مادرش باشم
اون لحضه من خندیم و زدم به شوخی که نه نمیشه یا من یا مامان ما دو تا حووی هم هستیم
اما از اون لحضه که این حرف را زد تا حالا بدنم داره میلرزه و اعصابم به هم ریخته حاضرم مسافرت نرم و تو خونه بشینم اما حاضر نیستم با مامانش مسافرت برم
عزيزم
دقيقا مي فهمم چي مي گي
چون ما هم هرجا ميريم بايد مادرشوهرم رو هم ببريم
البته من مادرشوهرمو دوست دارم . اذيتي برام نداره ولي دوست ندارم باهاش مسافرت بر
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان