- سر و گوشم میجنبید و شوهرم وقتی فهمید با پسر جوانی رابطه پنهانی دارم بدون هیچ عذر و بهانهای طلاقم داد. من با سرافکندگی و شرمساری به خانه پدرم برگشتم و مدتی سرزنشهای خانوادهام را تحمل کردم تا اینکه آن پسر جوان به خواستگاریام آمد و ما با هم ازدواج کردیم.
خراسان: سر و گوشم میجنبید و شوهرم وقتی فهمید با پسر جوانی رابطه پنهانی دارم بدون هیچ عذر و بهانهای طلاقم داد. من با سرافکندگی و شرمساری به خانه پدرم برگشتم و مدتی سرزنشهای خانوادهام را تحمل کردم تا اینکه آن پسر جوان به خواستگاریام آمد و ما با هم ازدواج کردیم.
«محمود» شغل درست و حسابی نداشت و اهل رفیق بازی بود. ما زندگی مشتر
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان