-جويندگان عاطفه سرنوشت عجيب يك مرد
[شقايق آرمان]
صبح يكى از روزهاى سال ۱۳۲۸ مه غليظ صبحگاهى پشت پنجره خانه اى در شهرستان «لار» شيراز متوقف شده بود. مادرم «نگاركلاتى» بشدت بيمار بود. برادرم «لهراسب» آن وقت ها هفت، هشت سال بيشتر نداشت. پدرم «اسكندر كشاورزى شاه قره جان ميرزا» در ژاندارمرى كار مى كرد. به همين خاطر كمتر به خانه سر مى زد. مادرم به خاطر كسالت نمى توانست از لهراسب نگهدارى كند پس براى بچه يك مستخدم زن گرفتند
اين طور كه مى گويند در آن روزها بين ايل قشقايى و ژاندارم ها غائله اى داخلى در منطقه «تنگ تامرادى» در گرفت. شايعه انداختند دولت وقت براى سركوب درگيرى، مأمور اعزام
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان