-4 ساله بودم : بابای من می تونه هر کاری رو انجام بده.
5ساله بودم : بابای من خیلی چیزا می دونه.
6ساله بودم : بابای من زرنگ تر از بابای توست.
8 ساله بودم : بابای من همه چیز رو نمی دونه.
10 ساله بودم : قدیما،اون وقتا که بابام هم سن وسال من بود، مطمئنا همه چیز با حالا فرق داشت.
12 ساله بودم : اوه بله،طبیعتا بابا همه چیز رو در مورد اون نمودونه، بابا به قدری پیر شده که دیگه بچگی های خودشم فراموش کرده.
14 ساله بودم: به حرفای بابام توجه نکن . اون دیگه از مد افتاده!
21 ساله بودم: بابام؟ حدا مرگم بده، اون دیگه کاملا از رده خارجه.
25 ساله بودم: بابام یه چیزا
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان