-ايستگاه
ادبيات- هدا حدادي:
زني كه سمت راست من، توي ايستگاه نشسته عجيب شبيه زني است كه سمت چپم نشسته. از روبهرو كه آمدم و بين آن دو نشستم به اين نتيجه رسيدم.
هر روز همينجا مينشينم و پاهايم را تكانتكان ميدهم تا اتوبوس بيايد. اين ايستگاه خيلي خوب است. هم هميشه سايه دارد، هم بوي موز ميدهد؛ چون پشت ايستگاه يك ميوهفروشي است كه خوشه موزهايش در آفتاب اريب عصر بدجوري ميدرخشند.موز بين ميوهها بوي غليظتري د