-چيدن يك بغل ستاره
خانه فيروزهاي- ساجده عرب سرخي:
سالها در راهي رفتهاي و ماهها چلهنشيني كردهاي، دور از مردم؛ بالاي كوه؛ توي تاريكي غار.
فرسنگها از فراز و نشيب كوههاي يكدست سنگي گذشتهاي و حالا يك نفر ميآيد. ميآيد آن بالا. در بالاترين نقطه افق كه ديده ميشود، ميايستد. جايي بين زمين و آسمان.
قدش بلند است. صدايش آواز سليمان و نغمه داود را تداعي ميكند. او ميآيد تا صدايت كند. تو را به ب