فراموش نکنیم از کجا آمده ایم داستان کوتاه «روستایی فقیر» داستان کوتاه «دانشجو و استاد» داستان کوتاه «مقام از خود ممنون»-

داستان کوتاه «فراموش نکنیم از کجا آمده ایم» منشی رئیس با خود فکر کرد شاید برای گرفتن تخفیف شهریه آمده اند یا شایدهم پسرشان مشروط شده است و می خواهند به رئیس دانشگاه التماس کنند.پیرمرد مؤدبانه گفت: «ببخشید آقای رییس هست؟ » منشی با بی حوصلگی گفت:«ایشان تمام روز گرفتارند.» پیر مرد جواب داد : « ما منتظر می مونیم. »منشی اصلاً توجهی به آنها نکرد و به این امید بود که بالا