-تمامي اشك هايم خاك پايت «مادر»
تمسخر همكلاسى ها به خاطر عينكى كه با كش به صورتش مى زد از يك طرف و بى پولى پدر از طرف ديگر باعث شده بود خود او به فكر پس انداز باشد...
آن شب «مرتضى» بعد از خوردن شام منتظر ماند تا مادرش ظرفها را براى شست و شو به حياط ببرد.
«مرتضى» و خانواده اش در دو اتاق تو در تو همراه با يك ايوان باريك كه چهار پله از سطح حياط بالاتر بود، زندگى مى كردند.يك اجاق گاز دوشعله درانتهاى ايوان و يك شير دستشويى كنارحوض كوچك خانه بود. مرتضى عينكش را به چشم زد و كشى را كه به جاى يكى از دسته هاى شكسته بسته بود دور گوش چپش انداخت.
مدت زيادي از شكستن چشم هاي شيشه اي
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان