یک روایت خواندنی/ ناصر و منصور در طبقه چهارم / آی اسپورت

روایتی خواندنی از دیدار خانواده شهید مدافع حرم شهرستان سنقروکلیایی با رهبر معظم انقلاب - پایگاه خبری داستانی خواندنی به روایت پرویز پرستویی+اینستاپست روایت یک استقلالی از تولد متفاوت منصوریان «شب‌های حرم‌خانه» منتشر شد/روایتی از تعزیه‌های زنانه دربار ناصری-آی اسپورت- روزی را به یاد می آورم که ناصر با همان غرور همیشگی از پله ها بالا می آمد.به طبقه چهارم که رسید یک مرتبه درب را باز کرد و روی اولین صندلی نشست.چشمهایش داشت از کاسه بیرون می زد. سینه اش خس خس بدی داشت و رنگ از رخسارش پریده بود. به سرعت به او آب رساندم جلوی صورتش نیم خیز شدم و شانه هایش را مالیدم. مردی که سالها با او در ارتباط بودم شاید به همین خاطر طبقه چهارم را انتخاب کرده بود. اندکی گذشت آرام تر که شد گفتم «ناصر چرا با پله؟» نگاهی به من کرد و گفت «مثل پیرمردها باید با آسانسور بروم منصور؟ حالم بده سرطان هم دارم اما هنوز زنده ام»
تقویم بی وفا چهلمِ منصورخان را نشان می دهد، سنگِ