- اين خاطرات هم از جنس همين بي مقدمه هاست، خاطراتي از روزنوشت هاي يك جانباز شيميايي كه اصرار براي درج نامش بي فايده بود و دلش مي خواست گمنام باشد. اين روزها كه همگان در پي هر چه بلندتر فرياد زدن نام خود هستند تا از اين راه ناني به چنگ آورند، چنين مرداني نادرند، مرداني كه مباد ياد و مرامشان را در پيچ و خم روزمرگي فراموش كنيم. برگه اول از روزي كه خرمشهر آزاد شده، بمب هاي شيميايي امان اين شهر ويران شده را بريده است. به همراه برادر مسرور بايد يك گروه خارجي را همراهي كنيم تا از خرمشهر بازديد كنند، چند پيرمرد كه مي گويند پروفسور هستند به همراه چند عكاس اروپايي و يك عكاس ايراني، اروپايي ها با ديدن م
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان