-
راسخون: عقربه ي ساعت چهاربعدازظهررا نشان مي دهد.پنجره را باز مي کنم باد سردي هجوم مي آورد وبدون تعارف وارد اتاق مي شود.بلافاصله آن را مي بندم واز پشت شيشه نگاهم رابه آسمان مي اندازم.ابرسياهي قسمتي ازآسمان را پوشانده وآرام آرام پيش مي آيد. به گمانم قصد باريدن دارد. ازکنار پنجره به طرف ميزکارم مي روم وپرونده اي رابرمي دارم تا مصاحبه اي را که روزهاي قبل با خانم انیس رشیدی امدادگر