-آي قصه قصه قصه ؛ مسابقه ماشين ها
الهام موسوي ماشين ها همه توي يك صف طولاني ايستاده بودند و بوق بوق مي كردند و با هم حرف مي زدند. همه درباره مسابقه بهترين ماشين حرف مي زدند. مسابقه اي كه قرار بود بهترين ماشين را انتخاب كنند. ماشين ها توي صف يكي يكي جلو مي رفتند و سر جايشان مي ايستادند تا داورها بيايند و مسابقه شروع شود. ماشين مدل بالاي آلبالويي كه شيشه ها و آينه هاي برقي داشت، هي قيافه مي گرفت و آينه هايش را تكان مي داد. وانت سبز بزرگ كه يك اتاق قشنگ پشتش داشت، با خنده مي گفت: بوق بوق حتماً من برنده مي شوم؛ چون همين چند روز پيش آقاي راننده حسابي به من رسيده. تازه من ماشين خيلي خوبي هستم
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان