-... به روايت پدر
دكتر از همان كودكي يعني از كلاس 5 و 6 ابتدايي برخلاف ديگر كودكان كه به يك نوع بازي علاقهمندند به مطالعه علاقهمند بود. روي چشمش هم لكي بود و من از اينكه شبها خيلي بيدار بماند، ترس داشتم. ساعت 12 كه ميشد، ميگفتم: «ديگر بخواب بابا، زياد بيدار ننشين.» او هم ادب ميكرد و به رختخوابش ميرفت؛ ولي من كه بعد از نيمه شب فرصت خوابيدن بيش از 3 ـ 4 ساعت را نداشتم، بعد كه برميگشتم ميديدم كه پردهها را انداخته و چراغش را روشن كرده و همچ