-به مناسبت سالروز شهادت دكتر چمران عشقي كه مصطفي به غاده تقديم كرد
پدر، حرفي نميزد و خواهر مضطرب و نگران، اين طرف و آن طرف ميرفت؟ با اين حرف ميزد، با آن حرف ميزد، وسيلهاي جور ميكرد...
از اتاق در حالي كه وسايلش را آماده رفتن كرده باشد، آمد بيرون؟ عروس است و امروز بعد از ظهر مراسم عقد دارد. ولي از آرايش و آرايشگاه و لباس عروسي اثري نيست. از در كه ميخواهد خارج شود، خواهر، سراسيمه ميدود به طرفش.
- كجا ميروي؟
- مدرسه (براي درس دادن ميرفت)
- الان بايد بروي براي آرايش، بروي خودت را درست كني...
- من بروم؟ چرا؟ مصطفي من را همينطوري ميخ
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان