-
شهيد حجت الاسلام مصطفي رداني پور بي بي هميشه مي ره، سر كوچه مي شينهتا يكي از دوستان مصطفي رو ببينهاز وقتي مصطفي رفت بي بي دلش شكستهرفته يه گوشه هر روز منتظرش نشستهبي بي مي گه مصطفي برام خيلي عزيزهاگه يه وقت اون بره چشمام بارون مي ريزهعصر روز جمعه ها مي گيره ختم انعاممي گه بهم انگاري يه چيزي مي شه الهامحال عجيبي داره، كه هيچ كسي ندارهبه خاطر مصطفي هميشه بي قرارهمصطفي