ضرب المثل به ترتیب حروف الفبا (ن) ضرب المثل نمک گیر شدن ضرب المثل به ترتیب حروف الفبا (ی) داستان ضرب المثل پالان ندیده-
داستان ضرب المثل تو از تو؛ من از بیرون یکی بود، یکی نبود. مرد ساده لوحی بود که سه تا گوسفند داشت. یک روز تصمیم گرفت گوسفندانش را به بازار مال فروش ها ببرد و بفروشد و با پول آن ها یک گاو شیرده بخرد. وقتی می خواست از خانه خارج شود، به همسایه اش برخورد. همسایه سلامی کرد و گفت: « او غور به خیر! کجا صبح به این زودی؟» مرد ساد