-گفت و گو با يك زنداني؛ اعتياد برادرم زندگي يك خانواده را سياه كرد
* خجسته ناطق باز هم قتل، باز هم برادر كشي و باز هم اعتياد. اين بار مددكار زندان، زني را براي گفتگو معرفي كرد كه متهم بود در قتل برادرش شركت داشته است، اما بر خلاف تصورم متهم زني روستايي و بسيار رقيق القلب بود. او در حالي كه به شدت اشك مي ريخت رو به رويم نشست و بدون مقدمه گفت: شما باور مي كنين من قاتل باشم؟ آن هم قاتل برادر جوانم، درست است كه معتاد بود و پدرم را اذيت مي كرد، ولي اين دليل نمي شود كه ما خواسته باشيم او را بكشيم. پرسيدم مگر چند نفر به قتل او متهم هستيد؟ آهي كشيده و گفت: همه خانواده شامل سه خواهر و سه برادر و
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان