-خدايي كه هنوز دايي را دوست دارد
پيرمردي است كه شايد اين هفتادمين بهار زندگياش باشد. فرمان را با دو دست چسبيده و از پشت عينك ته استكانياش با دقت به جلو نگاه ميكند.
بازي تمام شده و از دفتر روزنامه بيرون ميآيم. تقريبا به ساعات پاياني شب رسيدهايم و وقتي به پيروزي تيم ملي مقابل امارات و زنده ماندن اميدهايمان براي صعود فكر ميكنم، خستگي يك روز كاري و ماندن تا پاسي از شب در دفتر تحريريه از تنم بيرون ميرود. كنار خيابان چند دقيقهاي را با فكر و خيال و يادآوري صحنه گلي كه زديم و چند توپي كه وارد دروازه نشد سر ميكنم تا تاكسي نارنجي رنگي با اين درخواستم مقابلم ميايستد: دربست!
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان