-باز هم بعدِ شام، توی ستاد
ناگهان یادِ اقتصاد افتاد
گفت: «فقر شما به جانِ حقیر
تا کند جمع، رأی نسوان را
رُخِ اَخموش بر در و دیوار
بهر یک رأی بسکه خواهش کرد
سیصد و شصت روز راکد بود
خطِّ تولیدِ حرف کرد احداث
گفته یا اوّل است یا دوّم
رأی مردم حلالِ آن کس باد
نامزد، خاک پای مردم شد!
دشمنِ خونی تورّم شد
جانگزاتر ز نیشِ کژدُم شد»
دائماً قدردان ِ خانم شد!
ناگهان شاد و پرتبسّم شد
طفلکی قابلِ ترحّم شد
پنج روزی پر از تلاطم شد
لا به لای شعارها گم شد
گر چه در دورِ قبل شصتم شد!
کو ز جان پیشکارِ
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان