-وقتي بزهكاريها هوايي ميشوند
پل كاملا سرپوشيده است و اين، وحشت دختر را بيشتر ميكند. انگار كه وارد تونل وحشت شده باشد چشمانش را ميبندد. خيابان ساكت است. به اولين پيچ پل كه ميرسد صداي پچپچي ميشنود. دو مرد كه از ظاهرشان پيداست معتادند روي پل به انتظار طعمه نشستهاند.
سرويس اجتماعي برنا
ساعت نزديك ده شب است. امروز كارش آنقدرزياد بود كه نتوانست زودتر از نهونيم از اداره بيرون بزند. پول كافي براي كرايهي ماش