- گمشده در باغوحش
نگهبان گفت:«اي بابا برو اونور ببينيم اين بچه چشه؟ اينجور كه توباهاش حرف ميزني بدتر ميترسه.» بعد روي دو زانو تكيه زد و...
نویسنده : حسين كشتكار
نگهبان گفت:«اي بابا برو اونور ببينيم اين بچه چشه؟ اينجور كه توباهاش حرف ميزني بدتر ميترسه.» بعد روي دو زانو تكيه زد و صورتش را آورد نزديك بچه كه حدوداً 6-5 سال بيشتر نداشت و مدام گريه ميكرد، با مهرباني گفت:«پسرم حالا گريه نكن حرف بزن ببينم چي شده؟»
پسربچه بيتوجه به حرف نگهبان همينطور گريه ميكرد. همكار ديگر نگهبان كه مرد درشتاندامي بود با صدايي كلفت گفت:«ببين بچه ما
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان